سایت هزارسنگر

۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

یکی از سکانسهای عالی سریال مختار .... دارالاماره.........یا دلیل المتقین.................توجیهای شنیدنی که شاید خیلی از ماها در مقابل تجملگرایی در سطح زندگی فردی و چه در سطح زندگانی حکومتی با آن روبرو بوده ایم و بسیاری را از پای درآورده است .................................متن دیالوگها:" مختار " خب جناب حاکم عراقین ، این هم تخت بخت ، مبارکت باشد ، تکیه که بدهی , خواهی دید که رویا نیست ، رویا نیست ، رویا نیست مختار: یا دلیل المتقین، ابا مفلس بگو تخت را بردارند. ابا مفلس : جسارت است امیر ، چاکران خیلی زحمت کشیده اند تا طبق آداب و رسوم قصر ، تخت را بیارایند ، عیب و ایرادی در آن دیدید؟ مختار : ایراد آن در بی عیبی آن است ، برش دارید و جای آن کرسی ساده ای بنشانید. ابراهیم : هر مرکبی پالان خودش را میخواهد ابو اسحاق ،نشاندن کرسی ساده به جای تخت در این قصر مجلل وصله ناجوری است. مختار : جلوه این تخت خلق و خو را عوض می کند ابراهیم ، قرار است ما سوار بر تخت باشیم یا تخت سوار ما ؟ سادگی ما در این قصر وصله ای ناجور نیست , شکوه این قصر مجلل در برابر سادگی ما وصله ی ناجور است ما چند صباحی بیشتر مهمان این قصر نیستیم ابراهیم کودک نوپای حکومتمان که راه رفتن بلد شود جل و پلاسمان را جمع می کنیم و در بنایی ساده بر کرسی قضاوت می نشینیم قرار بود حکومتمان رنگ و بوی علی را داشته باشد. کیان : ابراهیم ، حیف نیست ابواسحاق بر تختی بنشیند که بوی پسر مرجانه را می دهد. ابراهیم : من مجاب شدم برادر ایرانی ، مردم مشاق اند تا پس از سالها خطبه های علی وار بشنوند. مختار : بار گرانی است بر دوشمان، خدا کند شرمنده علی نشویم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر